کمی آهسته‌تر رد شو !

آچمَـــــــز

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام +همه هست و هیچ نیست جز او .. tan-dis = تندیس : هست نشان دادن ِ آنچه را که نیست گویند ..

کمی آهسته‌تر رد شو !

 من هم مثل تو ، هر روز از همین‌جا رد می‌شوم ؛

هر روز من هم به این درخت‌های چنار کنار خیابان نگاه می‌کنم

تو از آن‌ور رد می‌شوی ، من از این سمت 

می‌بینی چه شبیه‌ایم به هم ؟

می‌بینی ما چه مدت است که می‌گذریم و از هم می‌گذریم و عمرمان می‌گذرد ؟ 

بیا، می‌خواهم گول‌ت بزنم ، می‌خواهم خام‌ت کنم که با من باشی

اولین بار که تو رد می‌شدی و رنگ لبآست سرمه ای بود

چنارها برگ نداشتند ، حالا دوباره برگ ندارند و تو لبآست سرمه ای است

از آن لُختی چنار و حجاب گرم تو ، تا این‌بار سالی گذشته است

سیصد و شصت و پنج روز شاید ؛ اما چه ؟

من و تو بعد از این روزها هر دو همان‌یم ، تنها از کنار چنارهای این خیابان می‌گذریم

می‌دانی ! این دنیا ، دنیای اعتماد به آینده نیست ،

دنیایی نیست که بشود به فردایش دل دوخت 

تو هم دل نبند، با ما باش

تو هم دل‌ت را به هیچ شه‌زاده‌ی هیچ قصه‌ای نسپار که این مملکت

سی و چند سال است هیچ شاه‌زاده‌ای ندارد ؛

من‌ام و تو ، در لباس‌هایی معمولی

که نمی‌توانند نگذارند حتا گلِ گل‌دانِ کنار جاکفشی بخشکد

بیا و مرا بپذیر که نه چه‌گوارا دوست دارم ، نه نارنجک به کمرم می‌بندم

بیا و مرا بپذیر که می‌خواهم دست‌های تو را در روزهای سرد زمستان بگیرم

و تو را به فصل برگ‌های سبز چنار و گرمای تن‌های بی‌حجاب برسانم

بیا و مرا در خود بپذیر

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در برچسب:, ساعت توسط انگوشت ِ مَن |